هر راهی که رفته باشم...
هر چقدر هم دورتر
برای رسیدن به تو کوتاهش میکنم
کافی است یک بار دیگر
نامم را صدا بزنی
تا برگردم محبوب من.......!
هر راهی که رفته باشم...
هر چقدر هم دورتر
برای رسیدن به تو کوتاهش میکنم
کافی است یک بار دیگر
نامم را صدا بزنی
تا برگردم محبوب من.......!
دلم خوش نیست
غمگینم
کسی شاید نمیفهمد
کسی شاید نمیداند
کسی شاید نمیگیرد مرا از دست تنهایی
تو میخوانی فقط شعری و زیر لب آهسته میگویی
عجب احساس زیبایی
تو هم شاید نمیدانی …
نمی دانم چرا .....
بعضی وقت ها
همین که اسمش را میشنوم
بی اختیار خاطراتم از چشمم فرو می ریزد.!.!.!.!
نمی دانم چرا .....
بعضی وقت ها
همین که اسمش را میشنوم
بی اختیار خاطراتم از چشمم فرو می ریزد.!.!.!.!
تو چه با صلابت حکم می دهی که:
حواست را جمع کن
و من می مانم
که چگونه حواسم را جمع کنم
وقتی تمامش پیش توست...!!!
هیچ چیز نفسهایم را به شماره وا نمیدارد
و تپش قلبم را به سقف آسمان نمیکشد
مگر که “تو” لبخند نزنی به “من”
در مکتب مـا رسـم فراموشـی نیست
در مسلک ما عشق هم اغوشی نیست
مـهر تـو اگـر بـه هــسـتی مــا افتــاد
هرگز به سرش فکر فراموشی نیست
مرا از یاد خواهی برد ؟ نمیدانم !
ولی میدانم از یادم نخواهی رفت
دختر : شنیدم داری ازدواج میکنی . . . مبارکه ! خوشحال شدم شنیدم . . .
پسر : ممنون . . . انشالله قسمت شما !
دختر : می تونم برای آخرین بار یه چیزی ازت بخوام ؟!
پسر : چی می خوای ؟
دختر : اگه یه روز صاحب یه دختر شدی می شه اسم منو روش بذاری؟
پسر : چرا ؟! می خوای هر موقع که نگاش میکنم . . . صداش می کنم . . . درد بکشم ؟!
دختر : نه . . . !!
آخه دخترا عاشـــــــق باباهاشون می شن ..
می خوام بفهمی چقدر عاشـــــقت بودم . . . !
کاش بدانی
قهر میکنم تا دستم را محکمتر بگیری
و
بلندتر بگویی : بمان
نه اینکه شانه بالا بیندازی و آرام بگویی : هر طور راحتی
ساده هستم
ساده می بینم
ساده می پندارم زندگی را
نمیدانستم جرم می دانند سادگی را
سادگی جرم است و من مجرم ترین مجرم شهرم
ساده می مانم…
ساده میمیرم…
اما…
ترک نمی گویم پاکی این سادگی را …
از من خواست حلالش کنم !!!
همان کسی که با بی رحمی محبت هایم را
حرام کرده بود !!!
دلتــــــــــنگـــــــی ها
گاه از جنس اشــکند ....
و گاه از جنس بغــــــــض
گاه سکـــوت ميشوند و خاموش ميمـــــــانند
گاه هــق هـــق می شوند و می بارند
دلتنگــــی من برای تــــــــو اما
بقیه در ادامه مطلب
کاش میشد در آسمان ها پر کشید / چون عقابی ابرها را هم درید /
بقیه در ادامه مطلب
سری جدید متن های احساسی
رفــــــاقـــت " ســـیـــگـــار " هـــم الـــکیـــه
پـــــول کــه نــــداشــــته باشـــــی سیـــگارم تـــــنهاتــ مــــیزاره
.
.
.
رفــــــاقـــت " ســـیـــگـــار " هـــم الـــکیـــه
پـــــول کــه نــــداشــــته باشـــــی سیـــگارم تـــــنهاتــ مــــیزاره
.
.
.
ﺯﻧـﺪﮔــﯽ ﺍﻧـﮕــﺎﺭ
ﺗـﻤــﺎﻡ ِ ﺻـﺒــﺮﺵ ﺭﺍ ﺑـﺨـﺸـﯿـﺪﻩ ﺍﺳـﺖ ﺑـﻪ ﻣــــﻦ !!
ﻫـﺮﭼــﻪ ﻣــــﻦ ﺻـﺒــﻮﺭﯼ ﻣﯿﮑـﻨـﻢ ﺍﻭ ﺑــﺎ ﺑـﯽ ﺻـﺒـﺮﯼ ِ ﺗـﻤــﺎﻡ
ﻫـﻮﻝ ﻣﯿﺰﻧــﺪ
ﺑـــﺮﺍﯼ ﺿـﺮﺑــﻪ ﺑـﻌــﺪ .... !
ﮐـﻤـﯽ ﺧـﺴـﺘــﮕـﯽ ﺩﺭ ﮐــﻦ ، ﻟـﻌـﻨـﺘـــﯽ . ..
ﺧـﯿــﺎﻟـﺖ ﺭﺍﺣـﺖ ....!!
ﺧـﺴـﺘـﮕــﯽ ِ ﻣــــــﻦ
ﺑـﻪ ﺍﯾـﻦ ﺯﻭﺩﯼ ﻫــﺎ ﺩَﺭ ﻧـﻤـﯽ ﺷـﻮﺩ ..
.
.
.
ﺳﺮﻟﻮﺣﻪ ﻭﺻﻴﺘﻢ اﻳﻦ اﺳﺖ..........بَعـد از مَــرگَـم ...
جِنــازه اَم را بِســوزانـید می خواهَم ...
حَســرَتِ سَـرخاکـ آمدَنَـم به دلِ خیـلی هـا بِمــانَــد !!!
.
.
.
ﮐﻢ ﮐﻢ ﯾﺎﺩ ﺧﻮﺍﻫﯽ ﮔﺮﻓﺖ !!!
ﺑﺎ ﺁﺩﻣﻬﺎ ........
ﻫﻤﺎﻧﮕﻮﻧﻪ ﺑﺎﺷﯽ ، ﮐﻪ ﻫﺴﺘﻨﺪ ... !
ﻫﻤﺎﻧﻘﺪﺭ ...
ﺧـــﻮﺏ ....
ﮔـــــــﺮﻡ .....
ﻣﻬـــــﺮﺑﺎﻥ .....
ﻭ ﮔﺎﻫﯽ ﻫﻤﺎﻧﻘﺪﺭ ...
ﺑـــﺪ .....
ﺳــــﺮﺩ ...
ﺗﻠـــــــــﺦ...
.
.
.
.
احساس را فلک نکنیم...
این طفل معصوم چه میداند...
منطق چیست???
.
.
.
آری آغاز دوست داشتن است گرچه پایان راه ناپداست من دگر به پایان نیندیشم که همین دوست داشتن زیبا ست.
.
.
.
.
.
من تیشه بر می دارم و غم می تراشم
حتی من از این زخم مرهم می تراشم ...
.
.
.
می بوسمت در هاے و هوے گنگ آدم ها
با التهابے که رصد کرده تو را هر جا ...
در کنج عکس تو خودم را مے کشم با شوق
با یک پرینت رنگے از تصویر این دنیا ...
.
.
.
تو شدی سهم من از این دنیا یک ضمیر مخاطب مفرد ...
حیف که تو ضمیرغایبی و من میان ضمیرها تنهاست
.
.
.
تقدیر من زخمای چرکینه
دیدم بازم عکساتونو باهم
یک عمر باید بگذره با زخم
تا تو بیفتی از سرم کم کماز صلح مطلق من به جنگ و خون رسیدم
وقتی عزیزم از تـــــــــــو هم خیری ندیدم
ای عزیز
تو بخشی از قلب من هستی
زمانی می رسد که کسی تو را از من می رباید و می برد
بدون تو چگونه لحظه ها را سپری کنم، بگو
تنها بدون تو چگونه زندگی کنم
بزرگ است هکتوری که عزیزش را به دست کسی می سپارد
بقیه در ادامه مطلب
ترسم که تو هم یار وفادار نباشی
عاشق کش و معشوق نگه دار نباشی
من از غم تو هر روز دوصد بار بمیرم
تو از دل من هیچ خبردار نباشی
من درد تو را ز دست آسان ندهم
دل بر نکنم ز دوست تا جان ندهم
از دوست به یادگار دردی دارم
کان درد به صد هزار درمان ندهم
بقیه در ادامه مطلب
دل نوشته های احساسی و عاشقانه ی کاربران مجازی
ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﻧﺒﺎﺷﻢ ﻫﯿﭽﮑﺴﯽ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﻣــــــــﻦ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ
ﺷﺪ ..
.
.
.
بـــــــــرای هیچ کس نمـــــــــیر
حتی اگـــــــــر برات تب کنه !!!
اون تبش بند میاد خوب میشه
اما تـــــــــــو مرده به حساب میای . . .
.
.
.
وقتی میمیرید نمی فهمید که مرده اید تحملش فقط برای دیگران سخت است...
بی شعور بودن هم مشابه همین وضعیت است!
.
.
.
بقیه در ادامه مطلب
مدت هاست تنهایم
اما دلـــــــــــــــــــــــتنگ اغوشی نیستم....
خسته ام
ولی به تکیـــــــــــــه گاهی نمی اندیشم...
چشم هایم ترهستندوقرمز
ولــــــــــــــــــــــــــــــی رازی ندارم....
چون مدت هاست!!!
بقیه در ادامه مطلب
متن های فاز غمگین و تیکه دار احساسی
ﺍﺧــﻼﻗـﻢ ﺳگیه...
ﭼــﻮﻥ ﺗـﻮ ﺗـــﺮﺱ ﺣـﻤﻠـﻪ ﯼ ﮔـــﺮﮔﻬﺎ ﺑـﺰﺭﮒ ﺷــﺪﻡ
.
.
.
کسی ما را نمی پرسد کسی ما را نمی جوید
کسی تنهایی مارا نمی گرید
دلم در حسرت یک دست
دلم در حسرت یک دوست
دلم در حسرت یک بی ریای مهربان ماندست..
.
.
.
بقیه در ادامه مطلب
شعر های کوتاه عاشقانه و رمانتیک
اگر عشق نبود
از غم خبری نبود اگر عشق نبود
دل بود ولی چه سود اگر عشق نبود؟
بی رنگ تر از نقطه ی موهومی بود
این دایرهی کبود، اگر عشق نبود
از آینهها غبار خاموشی را
عکس چه کسی زدود اگر عشق نبود؟
در سینهی هر سنگ دلی در تپش است
از این همه دل چه سود اگر عشق نبود؟
.
.
.
می گویند:
عشق خدا
به همه یکسانَ ستــ
ولی من می گویم:
مرا بیشتر از همه
دوستــ دارد
وگرنهـ
بهـ همهـ
یکی مثل تو می داد . /
.
.
.
من تمـــــام شــــــــعرهایم را
در وصــــــــف نیامدنت ســـــــــــــروده ام !
و اگر یــــــــــک روز ناگهـــــــــــان ناباورنه ســــــــر برسی
...
دســـــــــت خالی ,حیرت زده
از شاعر بودن استعفا خواهم داد!
نقــــــاش میشوم
تا ابدیت نقش پرواز را
بر میله های تمام قفس های دنیـــــــا
خواهـــــــم کشید.
.
.
.
من از عهد آدم تو را دوست دارم
از آغاز عالم تو را دوست دارم
چه شبها من و آسمان تا دم صبح
سرودیم نم نم: تو را دوست دارم
نه خطی، نه خالی! نه خواب و خیالی!
.
.
.
نه تو می مانی و نه اندوه
و نه هیچیک از مردم این آبادی...
*به حباب نگران لب یک رود قسم،*
و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت،
گفته بودی
بنشینم لب جوی
و گذر عمر ببینم حافظ؟
گذر عمر مرا جای نشستن نیست
نه که جویی ماندست
نه که آبی نیست
گذر عمر سریع است ز آب
بهتر آن است که
سوار ترن باد شویم
تاگذر از لب چشمه به لب یار
فراهم شود از شوق وصال
تا به کی عاشق گل باید بود
تا به کی مهر ز بلبل باید جست
چرخه دور فلک تند شدست
باید رفت تند تر از باد خزان
تا که فرصت بشود دیدن دوست
تا که دیدن بشود رخصت یار
بقیه در ادامه مطلب
شبیه جرعهای از قهوهی یخکرده میمانی
که بعد از سالها ماسیده باشد توی فنجانی
همانقدر آشنا اما همان اندازه هم مبهم
که از فنجان تو نوشیده باشم فال پنهانی
تو را نوشیدهام فنجان به فنجان و نفهمیدم
که از فنجان چندم نقش فالم شد پریشانی
نمیخواهم بماسد قهوهی چشمت ته شعری
که مدتهاست فال شاعر ِ آن را نمیخوانی
دلم را میشکافم دور دستانت و از اول غزل
میبافم از حالی که میدانم نمیدانی
تو فنجان نگاهت را پر از شیر و شکر کن تا
کمی شیرین شود این بیت تلخ و بغض طولانی
که میخواهم بنوشم کنج دنج کافه، فالم را
بقیه در ادامه مطلب
یک دقیقه سکوت !!
به احترام کسانی که
شادی خود را با ناراحت کردنمان به دست آوردند!
بخاطر صداقت
که این روز ها وجودی فراموش شده است!
بخاطر محبت
که بیشتر از همه مورد خیانت واقع گردید!
یک دقیقه سکوت
به خاطر حرف های نگفته!!
برای احساسی که همواره نادیده گرفته می شود!
یک دقیقه سکوت
بقیه در ادامه مطلب
بغض یعنی گریه های بی صدای هر شبم
بغض یعنی بی صدا آتیش می گیرم تو تبم
بغض یعنی نیستی کنار قلب خستم
بغض یعنی نیستی دیگه تو خونه من
یعنی نیستی دیگه دیونه ی من
ببیـــــــــــــنـ به گِل نشستم
بغض یعنی اینکه باید با تنهاییام من بسازم
یکی برندست تو این بازی که تویی و من محکومم که ببازم
بغض یعنی اینکه باید دیونه شم از رفتن تو
بغض یعنی اینکه باید من ببینم رفتنت رو
از گریه های من چی میشه حاصلت
زخمی شده نگام
سنگی شده دلت
انگار حرف من رو تو اثر نذاشت
بقیه در ادامه مطلب
تو را که ورق می زدم
دستهایم
لبریز می شد از بنفشه و گیسوانی
که میان خاطره های من می پراکندی …
خیالت از میان کاغذها سبز می شد
و من
بی واژه ….
بی دلیل ….
بغض ها را جارو می زدم
و لبخنهایت را
در تیک تاک تقویم های دیواری
بقیه در ادامه مطلب
اگر روزی داستانم را نقل کردی بگو :
بی کس بود
اما کسی رو بی کس نکرد.
تنها بود
اما کسی رو تنها نذاشت.
دل شکسته بود
اما دل کسی رو نشکست.
از غصه فراری بود
اما وجودش پر از غصه بود.
درد داشت
اما مرهم درد من بود.
عاشقم بود
اما من او را دوست نداشتم.
وقتی فهمید ساده ناراحت شد
بقیه در ادامه مطلب
سلام ای خواب …
ای رویا…
سلام ای آنکه با تو عشق شد پیدا
سلام ای آشنا،
ای مه…
سلام ای مونس شبها…
مرا با خود ببر زینجا
نمی دانی که چشمانت چه با من می کند هر شب ….
نمی دانی فریب چشم های تو طلسمم می کند دیوانه می سازد نگاهم را
ولی افسوس اینجا !
فاصله صدها هزاران راه را باید بپیماید
و من تنها ندارم طاقت رفتن
نگاهم کن بشو همراه من
اینجا بی تو تنهایم ….
و می گیرم سراغ چشم هایی را که یک شب آتشی افکند در جانم ….
ولی افسوس …
این آتش زبان شعر هایم را نمی داند
نشد همراه…
ندانست این دل تنها که یک دم هم زبانی را طلب دارد
نمی داند دل تنها پری رویان دیگر را
نمی داند اگر یک دم !
شبی !
تنها !
زبانم را بداند او
من آن شب را کنم تا صبح فردا روشن از مهتاب
بقیه در ادامه مطلب
سلام بازیدید کنندگان عزیز شما می توانید همه مطالب ما را کپی کنید و کپی کردن به هیچ وجه حرام نبوده و پیگر قانونی ندارد.
با تشکر مدیر سایت سبحان
آه، از این دل من!
اگر از شاخه بیفتد برگی
دل من می شکند
اگر از ابر ببارد باران
بغض پنهان دلم می ترکد
دو، سه روزی است دلم
نگران ماه است
به خیالش رنگ رخساره ی او کم نور است
باز، دردی دارد
از غم یاس که افتاده به آب
دلم انگار پریشان شده است
ناخوش و گریان است
اشک می ریزد و هی می نالد…
این چه حالی است تو داری دل من؟!
برگ ها می ریزند
چه به روی تلی از خاک،
چه در دامن آب
ابرها می بارند
هم لب پنجره، هم در مرداب
ماه بس خوش رنگ است!
سال ها بوده و تا بازپسین خواهد بود
اگر از راه بیاید گل یاس
و بیفتد در آب
دست تقدیر به راهش برده
دل من! دلبندم!
راز دلتنگی تو
نه به افتادن برگ است و نه ابر است و نه ماه
با خبر باش دلم،
قصه ات رنگین است
غمت از جنس غم فرهاد است
بقیه در ادامه مطلب
اینجا در قلب من ….
حد و مرزی برای حضور تو نیست
به من نگو که چگونه بی تو زیستن را تمرین کنم
مگر ماهی بیرون از آب می تواند نفس بکشد
مگر می شود هوا را از زندگیم برداری و من زنده بمانم
بگو معنی تمرین چیست ؟
بریدن از چه چیز را تمرین کنم ؟
بریدن از خودم را ؟
مگر همیشه نگفتم که تو هم پاره ای از تن منی …
از من نپرس که اشک هایم را برای چه به پروانه ها هدیه می دهم
همه می دانند که دوری تو روحم را می آزارد
تو خود پروانه ها را به من سپردی که میهمان لحظه های بی کسی ام باشند
نگاهت را از چشمم برندار مرا از من نگیر …
هوای سرد اینجا رو دوست ندارم
بقیه در ادامه مطلب
از تو که صحبت به میان می آید
آسیب پذیر می شوم
چطور ممکن است
این انصاف نیست که تا بودی ترس نرسیدن به تو شکنجه ام می داد
حال که نیستی
جای خالیت …
ای کاش می دانستی
جای خالی رویایت را با هیچ رویایی نتوانستم بپوشانم
این دیگر چیست؟
مگر تو چه بوده ای ؟
فقط دلم می داند…
و نمی خواهد که نداند…
کاش می توانستم فرمول فراموشیت را کشف کنم
توجیهی بیاورم
دلم را غافل کنم
دلی را که آرزوی روز و شبش خوشبخت کردنت بود
و غافل از اینکه ممکن است به تو نرسد
و هیچ وقت باور نکرد
رفتنت را
هنوز هم برایت آرزوی خوشبختی دارد
و امیدوار است…
امیدوار به اینکه تویی دیگر تکرار شود
تویی دیگر ولی با اندکی تفاوت…
به قدری که بدانم رسیدن به او محال نخواهد بود
بماند …
اکنون…
کسی می داند که…
از کجا باید شروع کنم، چگونه بیابمش؟
درست است
نمی دانید …
ولی می دانید روزگار دلم را
پس…
دیگر نگویید…
بقیه در ادامه مطلب
عشق…
کودتای ست
در کیمیای تن
و شورشی ست شجاع
بر نظم اشیاء
و شوق تو
عادت خطرناکی ست
که نمی دانم چگونه از دست آن
نجات پیدا کنم
و عشق تو
گناه بزرگی ست
که آرزو می کنم
بقیه در ادامه مطلب
خانه دوست کجاست …. ؟
خانه دوست همین نزدیکی است
پشت یک تپه سبز ، لب یک نهر قشنگ
که درونش عوض آب محبت جاریست
در کنار جنگل ، که در آن سرو رسا
به بلندای افق آرام است
پشت پرچین نیاز ، گفت نیلوفر وحشی به دو صد عشوه و ناز
به همان برکه پر شور به راز
که تو ای یار عزیز ، خانه دوست کجاست ؟
خانه دوست پر از مهر و سرور
ظلمت و کینه و نفرت ، در آن پیدا نیست
همه با هم به وفا خندانند …
این عجب معجزه ایست
که مرا سخت به خود شیفته می گرداند
راستی خانه دوست کجاست ؟
به گمانم که همین نزدیکی است ؟
بقیه در ادامه مطلب
خوب خوبم
هیچ دردی ندارم
اینجا سرزمین غریبی است
نمی توان آن را شناخت
باید آن را زندگی کرد
دلم می خواهد همیشه اینجا بمانم
عطر بهار نارنج در باغ بیداد می کند
نمی بینمش اما صدایش مرا با خود می برد
عاشقم می کند
دلم تنگ است
دلم برای دیدنش تنگ است
کی رخ می نماید ؟
بقیه در ادامه مطلب
تعداد صفحات : 12
کد اهنگ پیشواز