loading...
سایت عاشقانه داستان عشق
تبلیغات
جای تبلیغات
sobhan بازدید : 211 پنجشنبه 07 آذر 1392 نظرات (0)
اتفاق است اینکه با یک شعر، آنکه با یک نگاه می افتد 
می زند زل به "چشم" غمگینی... و به روز سیاه می افتد 

سال ها حوض بی سر و پایی فکرهای بدون شرحی داشت 
حال روی جنازه ی سنگینش روزها عکس ماه می افتد 

هوس و عشق از ازل با هم دشمنان همیشگی بودند 
بعد تو آمدی و دنیا دید: عشق هم به گناه می افتد 

خواستم انتهای غم باشی، شعر خواندم که عاشقم باشی 
گفته بودند و باز یادم رفت: چاهکن توی چاه می افتد! 

عشق مثل دونده ای گیج است، گاه در راه مانده می بازد 
گاه هم پشت خطّ پایانی توی یک پرتگاه می افتد 

دست می لرزد از... نمی داند! عقل شک می کند به بودن خویش 
من منم! تو تویی! تو،من،من،تو... بعد به اشتباه می افتد!! 

مثل کابوس دردناکی که شخصیت های واقعی دارد 
می رود سمتِ... دور می گردد، می دود سویِ... آه می افتد 

زندگی ایستگاه غمگینی ست اوّل جاده های خیس جهان 
چمدانی که منتظر مانده، اتوبوسی که راه می افتد...

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
سلام خوش امدید
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نویسندگان
    نظرسنجی
    ایا این سایت خوب هست
    عاشقانه

    کد اهنگ پیشواز

    آمار سایت
  • کل مطالب : 470
  • کل نظرات : 50
  • افراد آنلاین : 3
  • تعداد اعضا : 3
  • آی پی امروز : 72
  • آی پی دیروز : 71
  • بازدید امروز : 475
  • باردید دیروز : 356
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 2,083
  • بازدید ماه : 4,733
  • بازدید سال : 42,636
  • بازدید کلی : 361,572