loading...
سایت عاشقانه داستان عشق
تبلیغات
جای تبلیغات
sobhan بازدید : 830 دوشنبه 12 خرداد 1393 نظرات (0)

 

 

چنانچه خواست دلت بی حساب گریه کنی
قسم بخور که فقط با نقاب گریه کنی
خزان ببار ! بهاری شدن خطر دارد
صلاح نیست که با اضطراب گریه کنی
شده ست حال تو را تا غریبه می پرسد
فقط سکوت کنی در جواب گریه کنی ؟
و عشق چیست به جز اینکه سالها هر شب
کنار بالش خود وقت خواب گریه کنی
دلت پر است که گاهی به روی بعضی ها
شبیه اسلحه ای یک خشاب گریه کنی

sobhan بازدید : 174 یکشنبه 11 خرداد 1393 نظرات (0)

 

تو را حس میکنم هر دم . . .

که با چشمان زیبایت مرا دیوانه کردی . . .

من از شوق تماشایت ،

نگاه از تو نمیگیرم . . .

تو زیباتر نگاهم میکنی این بار . . .

ولی افسوس . . . این رویاست

تمام آنچه حس کردم ، تمام آنچه میدیدم . . .

تو با من مهربان بودی ،

و این 
رویا 
♥ 
چه زیبا بود . . .

ولی . . . افسوس . . . رویا بود

ﻧﻤﯿﺩﺍﻧم ﭼﺸﻤﺎﻧت ﺑﺎ ﻣﻦ چه ﻣﯿﮑﻨﺪ ﻓﻘﻂ ﻭقتی که ﻧﮕﺎﻫم می کنی . . .

 ﭼﻨﺎن ﺩﻟم ﺍﺯ ﺷﯿﻄﻨت نگاهت ﻣﯿﻠﺮﺯﺩ 

ﮐه ﺣس ﻣﯿﮑﻨم ﭼﻘﺪﺭ ﺯﯾﺒﺎست . . .

ﻓﺪﺍ ﺷﺪن ﺑﺮﺍی ﭼﺸم هایی که ،

بقیه در ادامه مطلب
sobhan بازدید : 180 شنبه 10 خرداد 1393 نظرات (0)

%کسی در راه است ...

کسی در راه است …

به صدای قدم هایش گوش جان می سپارم

از پشت قدیمی ترین خاطره ها می آید

از او صمیمی تر …

کسی با من نیست

راز داغ شقایق را می داند

سوزش سینه ی عاشق و دل تنگم را می فهمد

در تمام خاطراتم مسکن دارد

و به من خیلی نزدیک است …

صدای قدم هایش را پشت دیوار دلم می شنوم …

 

 

بقیه در ادامه مطلب

sobhan بازدید : 698 شنبه 10 خرداد 1393 نظرات (0)

%دوستش داری و نمی داند

گاهی سخت می شود …
دوستش داری و نمی داند
دوستش داری و نمی خواهد
دوستش داری و نمی آید
دوستش داری و سهم تو از بودنش
فقط تصویری است رویایی در سرزمین خیالت
دوستش داری و سهم تو

بقیه در ادامه مطلب

sobhan بازدید : 717 شنبه 10 خرداد 1393 نظرات (0)
 
براي نمايش بزرگترين اندازه كليك كنيد
 
 
سادگی عشق
عشق واسه یه زن وقتیه که .......
از روی ناراحتی با دستای ظریفش رو سینه ی ستبر مردش می کوبه و......
مرد آروم بغلش میکنه دستاشو میبوسه و میگه:.......
نزن گلم دستای خودت درد میگیره ...
بقیه در ادامه مطلب
sobhan بازدید : 172 شنبه 10 خرداد 1393 نظرات (0)
 
 
می گذرم از میان رهگذران 

می نگرم در نگاه رهگذران

این همه اندوه در وجودم

و من ، لال

این همه غوغاست در کنارم 

و من دور

قلب من پر ازعشق و احساس

همسفر قصه های تلخ غریبم

می گذرم از میان رهگذران

می شمرم میله های پنجره ها را

می نگرم در نگاه رهگذران 

بقیه در ادامه مطلب
sobhan بازدید : 162 شنبه 10 خرداد 1393 نظرات (0)

 

براي نمايش بزرگترين اندازه كليك كنيد
 
 
اينـــجــــــآ ... آرامـــــگـــآه بـــغــــض هــــآي
كــــهــــنــــه اســـــت ... كـــمــــي ســــــكــــوت ...
كـــهـ اگـــر بــــيـــدار شــــونــد درد دارنــــــد لــعــنـــتـــي هـــآ.

بقیه در ادامه مطلب
sobhan بازدید : 209 شنبه 10 خرداد 1393 نظرات (0)
 
 
دیوانه ای هستم 
با جیب های پر از قلوه سنگ؛
شهر از من به پس کوچه ها پناه برده است!
هر پنجره ای
که قاب چهره ی خندانت نشود،
بقیه در ادامه مطلب
sobhan بازدید : 212 جمعه 09 خرداد 1393 نظرات (0)

براي نمايش بزرگترين اندازه كليك كنيد

 

 

به چشم هایت بگو انصاف هم خوب است،


دیگر طاقت ندارم !


بگو من حرمسرایی دارم از درد ،


که “تـــــــــــــــــــــو” سوگلی آن هستی!


بگو که : هر روز بی “تـــــــــــــــــــــو”


 

 

بقیه در ادامه مطلب

sobhan بازدید : 160 جمعه 09 خرداد 1393 نظرات (0)
 
 
گله دارم سهراب
ز هوای نظرت دٌر دهان و گهرت 
هیچ آورده کسی از غم دوران خبرت
قایقی خواهم ساخت
خواهم انداخت به آب…
سیر اذهان تو در ذهن نگنجد سهراب
ننوشتی که چه‌سان باید ساخت
به کدام رود خروشان انداخت
آندمی را که نوشتی دلا آبی بود 
گشته از آب کنون خالی رود 
چشمه خشکیده ؛ گرفته دل رود
عطش‌ام گشته کنون مانع خواب 
تو کجایی که ببینی سهراب
باید اَبری شد و بارید که جاری شود آب
بشنو اینک این باب…
کوزه‌ای خواهم ساخت کوزه‌ای از گل ناب 
تک و تنها رَوَم اَندر پی آب 
وز قضا ؛ گر که پدید آمد آب 
می نشینم سر راهی که توان احسان کرد 
وبدین‌سان بکنم تشنه لبان را سیراب 
تا پدید آید از اوّل تالاب 
و به امید صباحی که دگر تشنه نبینی یک تاک
سر نهم سر به سر چاک زمین 
خواب آرام کنم 
بقیه در ادامه مطلب
sobhan بازدید : 199 جمعه 09 خرداد 1393 نظرات (0)

 

گاهی دلتنگت میشدم آنقدرکه چیزی جزیادت آرامم
نمیکردوحال چندیست که باز دلتنگتم واین باریادت نیز
آرامم نمیکند که دلم طنین صدای پرمهرت رامیخواهدو

 

 

بقیه در ادامه مطلب

sobhan بازدید : 167 پنجشنبه 08 خرداد 1393 نظرات (0)

 

http://naghmehsara.ir/wp-content/uploads/2012/09/Naghmehsara.ir587gfs.jpg

 

تنها صدایت را میخواهم تا موسیقی سکوت لحظه هایم باشد

نگاهت را میخواهم تا روشنی چشمهای خسته ام باشد

وجودت را میخواهم تا گرمای آغوشم باشد

دستهایت را میخواهم تا نوازشگر بی کسی اشکهایم باشد

و تنها خنده هایت را میخواهم تا مرحم کهنه زخمهای زندگی ام باشد

 

 


بقیه در ادامه مطلب

sobhan بازدید : 155 پنجشنبه 08 خرداد 1393 نظرات (0)

 

 

 

مرا در روزی بارانی دفن کنید تا آتش قلبم خاموش گردد و در

طابوتی بگذارید از چوب تا بدانند عشق من مانند چوب خاکستر شد

دستهایم را بر روی سینه ام قرار بدهید تا بدانند همیشه دوست

داشتم کسی را در آغوش بگیرم چشمهایم را باز بگذارید تا بدانند

همیشه چشم انتظار بودم صورتم را رو به غروب آفتاب بگذارید تا

بدانند عشق من غروب کرده و زندگی ام تمام شد . مرا در آفتاب

 

بقیه در ادامه مطلب

sobhan بازدید : 197 چهارشنبه 07 خرداد 1393 نظرات (0)

 

زندگی رویا نیست، زندگی زیباییست

می توان بر درختی تهی از بار، زدن پیوندی

می توان در دل این مزرعه ی خشک و تهی بذری ریخت

می توان از میان فاصله ها را برداشت

دل من با دل تو

 

بقیه در ادامه مطلب

sobhan بازدید : 224 چهارشنبه 07 خرداد 1393 نظرات (0)

 

 

تمام تردید های من ، در دوستت دارم های تو ، بی معنا شدند !


هرگز تصور نمی کردم که روزی اینچنین به دام عشق گرفتار شوم . . .


و همچون کبوتری دلبریده از دنیا ، در بند چشمانت اسیر شوم . . .


هر روز که میگذرد ، قلب کوچکم بیش از دیروز تو را می خواهد 


آری ! اکنون دیگر بدون عشق تو خواهم مرد . . .


من بیمار عشق توام و تنها طبیب من ، دستان هستی بخش توست . . .


پروانه ی خیالم ، هر لحظه شمع چشمانت را می جوید ،


ولی افسوس که تلاشش بی حاصل است


دنیا را نمی خواهم ، آسمان را نمی خواهم ، چون تویی تمام دنیای من

 

 

 

بقیه در ادامه مطلب

sobhan بازدید : 296 چهارشنبه 07 خرداد 1393 نظرات (0)

براي نمايش بزرگترين اندازه كليك كنيد

 

چه ﺭﺳﻢ ﺟﺎﻟﺒﯽ ﺍﺳﺖ...!

ﻣﺤﺒﺘﺖ ﺭﺍ ﻣﯿﮕﺬﺍﺭﻧﺪ ﭘﺎﯼ ﺍﺣﺘﯿﺎﺟﺖ ...

ﺻﺪﺍﻗﺘﺖ ﺭﺍ ﻣﯿﮕﺬﺍﺭﻧﺪ ﭘﺎﯼ ﺳﺎﺩﮔﯿﺖ...

ﺳﮑﻮﺗﺖ ﺭﺍ ﻣﯿﮕﺬﺍﺭﻧﺪ ﭘﺎﯼ ﻧﻔﻬﻤﯿﺖ ...

ﻧﮕﺮﺍﻧﯿﺖ ﺭﺍ ﻣﯿﮕﺬﺍﺭﻧﺪ ﭘﺎﯼ ﺗﻨﻬﺎﯾﯿت...

ﻭ ﻭﻓﺎﺩﺍﺭﯾﺖ ﺭﺍ ﭘﺎﯼ ﺑﯽ ﮐﺴﯿﺖ...

 

 

بقیه در ادامه مطلب

sobhan بازدید : 278 شنبه 20 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

 

وقـتی یـه چـیــزی بـهـت میـگـه حـــرصـت دراد... 


بـرمـیگــردی و بـا اخـــم نـگاش میـکـنی و یــه ضــربـه مـیـزنی 


بـه بـازوش کـه بـگی خـیلی بـدی... 


امــا تنـهـا کاری که اون مـیکنـه یـه لبـخـنـد مـیـزنـه و مـیگـه : 


زدی؟!...مـنــو زدی؟بـاشه...! 


بقیه در ادامه مطلب

sobhan بازدید : 213 سه شنبه 10 دی 1392 نظرات (0)

 

دنیای عجیب ما آدمها…..

 

دنــیـای عـجـیبیســت دنـیای مــا آدمــهــا . . .


بــــرهـنـه می آیـیـم، بــرهـنـه مــیـرویـم


بـا ایــن همــه عـــریـانی…قـلــب هیچـکس پـیــدا نیـست


دوســـت می داریــم،دوســت داشـتـه میـشـــویـم


بـا ایــن همــه تنـهـــاییـم…


بـه زنــدگی خـیـلی هــا غـبطــه می خـــوریـم


خـیلـی هــا بــه زنــدگی مــا غبـطـه می خــورنـد


بـا ایــن همــه هــرگــــز راضـی نیــستـیـم…


هـمـــه روزی میـمیــرنـد ، هـمــه روزی میـمیــریــم


بـا ایــن هـمــه حـــرص مــا را پـایـانی نیــسـت...


در حـــالی کـه همــیشـه از درد زیسـتـن می نـالـیـــم


هـمــه گـاهی گـنـاه می کنـنـد، هـمــه گاهی گنـاه میـکنیـم


با ایــن همــه مــا مـقصــر نیـستـیـم

 

و انـگـشت اشـــاره مــان هـمیـشـه ســـوی دیگـــریـست


دنیـای عـجیبی ست


دنـیای عـجیــب مــا آدمـــها…..

 

■■ ■■ ■■ ■■ ■■ ■■ ■■ ■■   سایت عاشقانه  ■■ ■■ ■■ ■■ ■■ ■■ ■■ ■■


اصـــرار کـــردم حـقـیـقـت را بگــویــد تـا روشـــن شــوم . . .


حـقـیـقــت را گـفــت و بــرای هـمیـشه خـــامــوش شــدم . . . !

sobhan بازدید : 218 پنجشنبه 05 دی 1392 نظرات (0)


به همه چیز عادت می کنیم

به داشته ها و نداشته هایمان

خیلی طول نمی کشد که 

جلوی آینه زل بزنی به خودت

موهایت را کنار بزنی 

و با خودت بگویی

اصلا مگر داشتی اش

مگر از اول بود ؟! 

که بودن و نبودنش مهم باشد …








sobhan بازدید : 247 سه شنبه 03 دی 1392 نظرات (0)

 

عجیب دلتنگم...واسه وقتایی که عجیب دلتنگم بودی!

 

تــو می دونستــی که چه کیفـــی داره . . .!


دســتِ منو بگـــیری باهم دیگـــه بریم خیــابون گردی ؟


نــه نــه ! اشتبـــاه نکن با ماشـــین نه پیــاده ی ِ پیــاده


شـــونه به شــونه ی همــدیگه راه بریـــم


جلــویِ مغازه هــا وایســتیم و الکــی به ویتــرین خیـــره بشیـم


بچــه هارو نگـــاه کنیــم و از آینــده و اینــکه قـرارِ 


مامــان و بابــایِ خوبــی باشیــم حـرف بزنیــم 


دوتــا چایــی بخریــم و من بگــم اینکــه دارچیــن نداره


تو زود دستـــمو ول کنــی بــدویی پــودرِ دارچین بخــری
.
.

.

تـــو هِی حـــرف بزنی و مــن یهو وایســتم رو نــوکِ انگشــتام و ماچــت کنم . . .


بــعد زود وایســتم سرِ جــام که انــگار نه انگــار اتــفاقی افــتاده


تــو می دونستــی چه کیفــی داره . . .!


بشیــنیم رو یه نیمکـــت


مــن گم بشــم زیرِ شــونه هـات


بعــد برات کــتاب بخــونم و تـو گـــوش بدی ؟


یــا اینکه دســت تو دســتِ تـو من از رویِ جــدول راه بـرم


تـوام دستمــو محکــم بگیری کـه نیفتـــم ؟
.
.

.

تــو می دونـی با همــین سادگــی ها


 

می شــه زندگــی کرد و خوشبـــخت بود ؟

عجیـب دلتنگم . . . واسـه وقتایی که عجـیب دلتنگـم می شـدی . . . (!)

تعداد صفحات : 3

درباره ما
Profile Pic
سلام خوش امدید
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نویسندگان
    نظرسنجی
    ایا این سایت خوب هست
    عاشقانه

    کد اهنگ پیشواز

    آمار سایت
  • کل مطالب : 470
  • کل نظرات : 50
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 3
  • آی پی امروز : 63
  • آی پی دیروز : 71
  • بازدید امروز : 333
  • باردید دیروز : 356
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 1,941
  • بازدید ماه : 4,591
  • بازدید سال : 42,494
  • بازدید کلی : 361,430