درمن به خواب می رود
حس پرواز
آبی اسمان
درمن به خواب می رود
باغچه ایی ازتن زمستان
خاطره ایی ارام
دفن می شودرویاهایم
درسردی تنم
وفریادی که پشت حنجره دیدمی زند
درمن به خواب می رود
بودنت
قلبت
حس دستانت
وان پروازی
که ازچشمانت شروع می شد
حالامن
می خوابم
تارویاهایت درمن
به خواب برود.