loading...
سایت عاشقانه داستان عشق
تبلیغات
جای تبلیغات
sobhan بازدید : 212 پنجشنبه 07 آذر 1392 نظرات (0)
من اگه خدا بودم... 


اینقدر هوای دو نفره رو به رخ تک نفره ها نمیکشیدم...


نـتــرس از هجـــــ ـــ ـوم حـضــــــ ــــ ــورم .. 

چــــیزی جــــ ـــ ـز تـــنــهایی با من نیـــستـــــ ـــ ـ ..
 
هر روز تكراریست 

صبح هم ماجرای ساده ایست 

گنجشکها بی خودی شلوغش می کنند
  
عمر من قد نمیدهد 

به سفرت بگو كوتاه بیاید
 
 
رد پاهایم را پاک می کنم 

به کسی نگویید 

من روزی در این دنیا بودم. 

خدایا 

می شود استعـــــفا دهم؟! 

کم آورده ام ...!
 

 

آن شب ... 

که مـــاه عاشـــقــانه هـــایمـان را ... 

تماشا می کرد ... 

آن شب که شب پره ها .. 

عاشــقـــانه تر .. 

نــــور را می جســـتند ...! 

و اتاقم .. 

سرشار از عطر بوسه و ترانه بود... ! 

دانستم.. 


تـــــو پـــژواک تمــــام عـــاشــقـانه های تاریخی...!
 
 
من کویر خسته ام تویی نم نم بارون 

دلم برات تنگ شده کجائی ای مهربون . . 

 

این روزها 

آب وهوای دلم آنقدر بارانی ست 

که رخت های دلتنگیم را 

فرصتی برای 

خشک شدن نیست
 

  ***

" بند بند وجودمــــ ـــ ـ .. 

بـه بند بند وجود تــو بستــه استـــــ ــــ ـ 

با این همه بنــد 

چه قـــــ ـــ ـدر از هم دوریـــــــ ــــ ـم" ..
 

من تو را نمی سرایم !.. 

تو ... 

خودت در واژه ها می نشینی ..! 

خودت قلم را وسوسه می کنی !! 

و شعر را بیدار می کنی !!
 


 


سر آن ندارد امشب که برآید آفتابی 

چه خیالها گذر کرد و گذر نکرد خوابی
 

 


" تـــو " 

دو حرفـــــــــ ــــــ ــــ بیشتر نیســـت ، 

کلمه ی کـــوتاهی 

کـــــ ـــ ـه برای گفتنش .. 

جانم به لبــــــ ـــ ـ رسید و 

ناتمـــــ ــــ ــام ماند ..
 

sobhan بازدید : 241 پنجشنبه 07 آذر 1392 نظرات (0)

زانوهامو بغل کرده بودمو نشسته بودم کنار دیوار 

دیدم یه سایه افتاد روم 

سرم رو آوردم بالا 

نگاه کرد تو چشمام، از خجالت آب شدم 

تمام صورتم عرق شرمندگی پر کرد 

گفت:تنهایی 

گفتم:آره 

گفت:دوستات کوشن؟ 

گفتم: همشون گذاشتن رفتن 

گفتی: تو که می گفتی بهترین هستن! 

گفتم:اشتباه کردم 

گفتی: منو واسه اونا تنها گذاشتی 

گفتم:نه 

گفتی:اگه نه،پس چرا یاد من نبودی؟ 

گفتم:بودم 

گفتی:اگه بودی،پس چرا اسمم رو نبردی ؟ 

گفتم:بردم، همین الان بردم 

گفتی:آره،الان که تنهایی،وقت سختی 

گفتم:…..(گر گرفتم از شرم-حرفی واسه جواب نداشتم) 

-سرمو انداختم پایین-گفتم:آره 

گفتم:تو رفاقتت کم آوردم،منو بخش 

گفتی:ببخشم؟ 

گفتم:اینقدر ناراحتی که نمی بخشی منو؟ حق داری 

گفتی:نه! ازت ناراحت نبودم! چیو باید می بخشیدم؟ 

تو عزیز ترینی واسم،تو تنهام گذاشتی اما تنهات نذاشته بودمو نمی ذارم 

گفتم:فقط شرمندتم 

گفتی:حالا چرا تنها نشستی؟ 

گفتم:آخه تنهام 

گفتی:پس من چی رفیق؟ 

من که گفتم فقط کافیه صدا بزنی منو تا بیام پیشت 

من که گفتم داری منو به خاطر کسایی تنها می ذاری که تنهات می ذارن 

اما هر موقع تنها شدی غصه نخور،فقط کافیه صدا بزنی منو 

من همیشه دوست دارم،حتی اگه منو تنها بزاری، 

همیشه مواظبت بودم،تو با اونا خوش بودی،منو فراموش کردی تو این خوشی 

اما من مواظبت بودم،آخه رفیقتم،دوست دارم 

دیگه طاقت نیاوردم،بغض کردمو خودمو انداختم بغلت،زار زدم،گفتم غلط کردم 

گفتم شرمنده ام،گفتم دوست دارم،گفتم دستمو رها نکن که تو خودم گم بشم 

گفتم دوست دارم… 

گفتم: داد می زنم تو بهترین رفیقیییییییییییییییی 

بغلت کردم گفتم:تو بن بست رفیقی 

یک کلام،خدا تو بهترینی 

sobhan بازدید : 220 پنجشنبه 07 آذر 1392 نظرات (0)


به خودش زحمت نمیدهد یك نفر را كشف كند ،

زیبایی هایش را بیرون بکشد ،

تلخی هایش را صبر كند ...

آدمهای امروز،

دوستی های  كنسروی می خواهند !

یك كنسرو كه درش را بـاز كنند ؛

بعد ...یک نفر،

شیرین و مهربان،

از تویش بپرد بیرون !

و هی لبخند بزند

و بگوید :" حق بـا توست " ...






برای نمایش بزرگترین اندازه كلیك كنید





خداوندا....

به دل نگیر اگر گاهی

زبانم از شکرت باز می ایستد !!...

تقصیری ندارد...

قاصر است

کم می آورد در برابر بزرگی ات...

لکنت می گیرند واژه هایم در برابرت

در دلم اما همیشه

ذکر خیرت جاریست !!....

sobhan بازدید : 195 پنجشنبه 07 آذر 1392 نظرات (0)

میگویند یک روزی هست ..

که چرتکـه دست میگیرند و حساب و کتاب میکنند ...

و آن روز تـــو باید تــــاوان آن چه با من کردی را بدهی!

فقط نمیدانم ....

تاوان دادن آن موقع تـــو ، به چه درد من میخورد!؟!





ولو شده ام سر خیابان

در منطقه ی استحفاظی ِ یک مشت موش و گربه و سوسک و نکبت!

رد میشوند از کنارم

مردم ِ پرهیزگار!!

و دلسوز ترینشان

یک نخ سیگار به طرفم پرت میکند!

مچاله میشوم، در خودم، در بی کسی ام، در تمام گند زار ِ زندگیم...

و هنوز منتظرم

نه منتظر دستی که از روی ترحم برایم مرحم لحظه ای پرت کند

منتظر دستی ام که دستهایم را بگیرد و تمام کند.... این همه حقارتم را!


sobhan بازدید : 205 پنجشنبه 07 آذر 1392 نظرات (0)
اگه رفتی اگه تنها موندم 

کاش همون ادم سابق بودی 

 

منو یادت نمیاد میدونم تا همین جاشم ازت ممنونم 

دیگه حتی نفسم در نمیاد کاری جز دعا ازم بر نمیاد 

برو خوش باش برو شیرینم 

من به اینده تو خوش بینم 

 

برو که الهی خوش بخت بشی مثل من درد جدایی نکشی 

نوش جونت همه بی کسیام برو خوشبخت بشی 

منو ول کردی با دلواپسیام برو خوشبخت بشی 

اگه رفتی اگه تنها موندم برو خوشبخت بشی 

اگه تو خاطره هات جا موندم برو خوشبخت بشی 

 

نوش جونم که همش دلتنگم نگران من نباش 

اگه گریه داره این اهنگم نگران من نباش 

اگه عمرم داره از کف میره نگران من نباش 

اگه هر شب نفسم میگیره نگران من نباش 

 

کاش که میشد با دلم میساختی تو همنوز دل منو نشناختی 

کاش مثل گذشته عاشق بودی کاش که اون ادم سابق بودی 

برو خوش باش برو شیرینم من به اینده تو خوش بینم 

برو که الهی خوشبخت بشی مثل من درد جدایی نکشی 

 

نوش جونت همه بی کسیام برو خوشبخت بشی 

منو ول کردی با دلواپسیام برو خوشبخت بشی 

اگه رفتی اگه تنها موندم برو خوشبخت بشی 

اگه تو خاطره هات جا موندم برو خوشبخت بشی 

 

نوش جونم که همش دلتنگم نگران من نباش 

اگه گریه داره این اهنگم نگران من نباش 

اگه عمرم داره از کف میره نگران من نباش 

اگه هر شب نفسم میگیره نگران من نگران من نگران من نباش 
sobhan بازدید : 316 پنجشنبه 07 آذر 1392 نظرات (0)
شعری زیبا و پر معنی درباره زندگی از سهراب سپهری 


شب آرامی بود 

می روم در ایوان، تا بپرسم از خود 

زندگی یعنی چه؟ 

مادرم سینی چایی در دست 

گل لبخندی چید، هدیه اش داد به من 

خواهرم تکه نانی آورد، آمد آنجا 

لب پاشویه نشست 

پدرم دفتر شعری آورد، تکیه بر پشتی داد 

شعر زیبایی خواند و مرا برد، به آرامش زیبای یقین 

با خودم می گفتم : 

زندگی، راز بزرگی است که در ما جاریست 

زندگی فاصله آمدن و رفتن ماست 

رود دنیا جاریست 

زندگی، آبتنی کردن در این رود است 

وقت رفتن به همان عریانی؛ که به هنگام ورود آمده ایم 

دست ما در کف این رود به دنبال چه می گردد؟ 

هیچ !!! 

زندگی، وزن نگاهی است که در خاطره ها می ماند 

شاید این حسرت بیهوده که بر دل داری 

شعله گرمی امید تو را، خواهد کشت 

زندگی درک همین اکنون است 

زندگی شوق رسیدن به همان 

فردایی است، که نخواهد آمد 

تو نه در دیروزی، و نه در فردایی 

ظرف امروز، پر از بودن توست 

شاید این خنده که امروز، دریغش کردی 

آخرین فرصت همراهی با، امید است 

زندگی یاد غریبی است که در سینه خاک 

به جا می ماند 

زندگی، سبزترین آیه، در اندیشه برگ 

زندگی، خاطر دریایی یک قطره، در آرامش رود 

زندگی، حس شکوفایی یک مزرعه، در باور بذر 

زندگی، باور دریاست در اندیشه ماهی، در تنگ 

زندگی، ترجمه روشن خاک است، در آیینه عشق 

زندگی، فهم نفهمیدن هاست 

زندگی، پنجره ای باز، به دنیای وجود 

تا که این پنجره باز است، جهانی با ماست 


آسمان، نور، خدا، عشق، سعادت با ماست 

فرصت بازی این پنجره را دریابیم 

در نبندیم به نور، در نبندیم به آرامش پر مهر نسیم 

پرده از ساحت دل برگیریم 

رو به این پنجره، با شوق، سلامی بکنیم 

زندگی، رسم پذیرایی از تقدیر است 

وزن خوشبختی من، وزن رضایتمندی ست 

زندگی، شاید شعر پدرم بود که خواند 

چای مادر، که مرا گرم نمود 

نان خواهر، که به ماهی ها داد 

زندگی شاید آن لبخندی ست، که دریغش کردیم 

زندگی زمزمه پاک حیات ست، میان دو سکوت 

زندگی، خاطره آمدن و رفتن ماست 

لحظه آمدن و رفتن ما، تنهایی ست 

من دلم می خواهد، 

قدر این خاطره را ، دریابیم 


زنده یاد سهراب سپهری 
sobhan بازدید : 223 پنجشنبه 07 آذر 1392 نظرات (0)

غم دوری از چشات منو آخر میکشه 
به خودم میگم میای بیخودی دلم خوشه 
بیخودی فکر میکنم یه روز از راه میرسی 
دوباره میبینمت توی اوج بی کسی 

 

بیخودی منتظرت لب جاده میشینم 
بیخودی هر ثانیه تو رو از دور میبینم 
بیخودی دلم خوشه به دنبال دیدنت 
ساعت و کوک میکنم لحظه ی رسیدنت 

 

بیخودی حروم میشن لحظه هام به پای تو 
تو که دوستم نداری از خیال من برو 
غم دوری از چشات دلمو میلرزونه 
بی ستاره شدم و هیچ کسی نمیدونه 

 

غم دوری از چشات منو آخر میکشه 
به خودم میگم میای بیخودی دلم خوشه 
بیخودی فکر میکنم یه روز از راه میرسی 
دوباره میبینمت توی اوج بی کسی 

 

بیخودی حروم میشن لحظه هام به پای تو 
تو که دوستم نداری از خیال من برو 
غم دوری از چشات دلمو میلرزونه 
بی ستاره شدم و هیچ کسی نمیدونه 

 


sobhan بازدید : 207 پنجشنبه 07 آذر 1392 نظرات (0)

نگران دلتنگی هایم نباش 

اینجا اگر سیل هم بیاید هیچ سکوتی شکسته نمی شود 

و هیچ بغضی،در فریاد نمی ترکد 

اینجا به ظاهر آرام است و هیچ تلاطمی رودخانه را به هم نمی ریزد 

و هیچ صدایی گوش را نمی آزارد 

پس 

بیا و کنارم بنشین بی آنکه نگران دلتنگی هایم باشی 

sobhan بازدید : 272 پنجشنبه 07 آذر 1392 نظرات (0)



دلـم مـیـخـواد واسـه یـه بـارم کـه شـده تـو بـاشـی...
تـو شـعـرای سـاده ی مـن سـرخـیـه واژه هـا شـی...
داغـش نـمـونـه بـه دلـم کـه دسـتـتـو بـگـیـرم...
اونـقـده عـاشـقـت بـشـم تـب کـنـی مـن بـمـیـرم... ♥



قدیما سیگارو با ترس و لرز می کشیدم..
اما حالا،، قوی و محکم و با غیرت!!
همون غیرتی که به تو داشتم رو، حالا به سیگار دارم..
ببین!!
تو ارزش ِ غیرت ِ منو نداشتی.. ولی سیگار چرا !



سرمایه ام دوسکه محبت است یکی مال تو... ودیگری صدقه به نیت شادی تو...



من باختم به خود..باختم به آدم های فرشته نما..باختم به شاهزاده های شهر قلبهای سنگی..و حال ...
در گوشه اتاقم .. تنها.. حماقت هایم را میشمارم !!
آرام این جمله زاده میشود
<< سنگ باش تا سنگ سار نشوی!!!>>
به سلامتی همه زخم خورده ها



من که تو هفت آسمون ستاره ای ندارم...بیا تو ستاره ی آسمون شبام شو
من که تو خواب و رویام فقط تو رو کم دارم...بیا و شریک رویاهای شبام شو
ستاره،اسمت روی لبام جا خوش کرده...ستاره،دوریت حال دلمو ناخوش کرده
ستاره،بی تو دلخوشی دوومی نداره...ستاره،با تو زندگی تمومی نداره



توی دنیا دوستای خوب محدودن ولی دوستای خوب.دنیای نامحدودن.



آب خوردن آسونه ولی هیچ وقت آب خوردن خاطره نمیشه برات
هرچقدر سخت تر بگزره بهت بیشتر یادت میمونه
بعضی وقتا ی زخمی ک ی زمانی دردش دیوونت میکرده میتونه ی خاطره شیرین باشه از کسی ک از بین بردتش




قويترین آدم جهان اونی نیست که دویست و پنجاه کیلو رو یه ضرب بزنه
قويترین آدم جهان زنيه که با وجود
نامردیها .....مزاحمتهای اطرافیان..... زورگویی و..... ترس
هنوز تو این جامعه درس میخونه... رانندگی میکنه...کار میکنه... عاشق میشه...اعتمادمیکنه...مادرمیشه ...
و به بچه اش یاد میده انسان باشه. . .




نمیــگــَـم نَـــباشی میمـــیرَم....
نمیگــَـم بی تـُــو هیچــَم....
بـ ـودی، بـ ـودی...
نـــَــباشی، هســــتن کســایی کــه باشـَـن... 

sobhan بازدید : 180 پنجشنبه 07 آذر 1392 نظرات (0)



لبانم می خندد
اما چشمهایم می خواهند ببارندد
سنگ صبورم اما
می ترسم حتی کسی
برایم سنگ تمام را نگذارد
به خدا امید دارم
اما اضطراب
سرتاپایم را فرا گرفته است
باز هم لبانم می خندد
اما بغض در سینه می خواهد
ابرهای چشمانم را بارانی کند.




پاییز از نیمه گذشته و “هوا” گاهی سرد میشود و گاهی “گرم” !
وقتی که نیستی هوا هم حالش را نمیفهمد چه رسد به من !




خـــــــدایـــــا...
فقــــــط یـــــک زلــــــزلــــــــه کـــــوچـــــک دیـگـــــــر!
تــــــــا شــــــایــــــد،
دوبــــــاره از خانـــــه اش بیــــــرون بیـــــایــــــد!!!ا
فقـــــط یـــــک بـــــــار دیـگـــــــر...
_م ی ل ا د ت ه ر ا ن ی



تــوی ذهــن هــرکــســی یــه عــالــمــه عــکــس وجــود داره عــکــس پــدرش مــادرش عــروســیـــش دوســتــاش عــکــســای ذهــن هـــرکــســی بـــا کــســی دیــگــه مــتــفــاوتــه ولــی تـــو ذهــن هــمــه ی آدمـــا یــه عــکــس مــشــتــرک وجــود داره واون عـــکــس...
عـــکــس دســت کــســیـــه کـــه دوســـتـــش داری...
کــه تــا عـــمـــر داری یـــادت مـــیــمـــونـــه...



تا حالا شده خیلی دلتنگ صدای یه نفر باشی
اما...
چون نمیتونی بهش زنگ بزنی...
با یه شماره ناشناس باهاش تماس بگیری که...
فقط "الو" گفتنش رو بشنوی؟؟؟



آخـریـن بـار هـمـچـون عـکـاسـی زبـردسـت...
بـا عـدسـیِ خـیـالـم...
از نـزدیـک تـریـن زاویـه ؛
بـه آرام تـریـن شـکـل مـمـکـن نـگـاهـت کـردم !
سـرت را دقـیـق روبـروی لـنـز صـورتـم...
و خـورشـیـد را پـخـش صـورت مـهـربـانـت کـردم !
یـک شـاتِ رویـایـی بـرداشـتـم...
بـرای روزهـایـی کـه نـیـسـتـی !!!




اعتـــــراف مـــی کُــنــم. . .
بــــرای" داشـــــتــنِ "تـــو هــــیــچ کـــاری نکـــردم. . .
امــــا برای "فرامــوش" کــردنـــت
هــرکـــآری مــی کُنـــم!!



دیگر صدایت نمی زنم
می ترسم اسمت را عوض کرده باشی
و صدایم
روی شانه ی غریبه ای
از من دور شود .



دوستت دارم و پنهان کردن عشقم پشت چشمان مشتاقم آسان نیست . دوستت دارم و بیقرار دیدن چشمان زیبای توام .
با این همه اگر روزی حتی اندکی مرا نخواهی ، نه ، نخواهم ماند.
عاشق کشی رسم این روزهاست . وقت رفتن ،چنان میروم که گویی هرگز اینجا نبودم ...



اَصلَا تُو حَواسِت نیست مَن مَحوِ تَماشاتَم ....
تُو فِکرِ یِکی دیگِه مَن پایِ قَدَمهاتَم ...
تُو راه میری آهِسته مَن پُشتِ سَرِت هَستَم ...
فِکرِ تُو رُو می خُونَم مُحکَم بِه تُو چِشم بَستَم ...
دُنیات پُرِ اِحساسِ اَما واسِه مَن جا نیست ....
صَد بار مَنُو میبینی اما حِسی پِیدا نیست ...
حَتی تُویِ رُویاتَم اِنگار واسِه مَن جا نیست ...
صَد بار مَنُو میبینی اَما حِسی پِیدا نیست ...



عشق من عاشقم باش اگرچه مهلتی نیست،برای با تو بودن اگرچه فرصتی نیست / عشق من عاشقم باش نذار بیافتم از پا،بمون با من که بی تو نمیرسم به فردا....



بــــوی رفــتن میــــدهیــــ وقـــتی بـــــرو کــه سـتاره ها و گــــنجشک هــا خـــواب باشـــند!
(دوستان میپـــرسن چه مــعنی داره بایـــد بــگم ســـتاره و گنـــجشک ها هردو هم زمان نمـیــتونن خواب باشـــن پـــس...)



عمر آن بود که در صحبت دلدار گذشت،حیف و صد حیف که آن دولت بیدار گذشت،آفتابی زد و ویرانه دل روشن کرد،لیک افسوس که زود از سر دیوار گذشت....



به جان چشمانت قسم

اینبار آنچنان رفتنی ام …

که ، کاسه های آب را هم قسم دهی

نه آن روزها باز میگردند و نه من . . . 

sobhan بازدید : 185 چهارشنبه 06 آذر 1392 نظرات (0)
زیر سقف خانه ی پدری ...

 

حســــرت غــــر زدن هـــای مــــادر . . .

داد زدن هــای پــــــدر . . .

اذیــــت کـــردن هــای خـــواهــــر و بـــرادر . . .

زیـــر سقـفـــ خـــانــه ی پـــدری . . .

بـــه دل خـیلــی هــاســـت . . .

قـــدر ایــن فــرشـــتـه هـــا را . . .

در بـهــشــت کـوچـکــــ خـــانه اتــ بـــدان . . .

sobhan بازدید : 362 چهارشنبه 06 آذر 1392 نظرات (0)

همیشه بهم میگفت زندگیمی....

 

وقتی رفت من بهش گفتم:مگه من زندگیت نیستم؟

 

گفت آدم برای رسین به عشقش باید از زندگیش بگذره....

 

براي نمايش بزرگترين اندازه كليك كنيد

دیدمش ... تنم لرزید دلم خواست محو تماشایش باشم ؛

 

دلم خواست تا آخر عمر به او خیره باشم دلم خواست ...

 

 اما این شرم نگذاشت ؛ چون بنفشه ای سر به زیر افکندم ؛

 

 به زمین خیره شدم و او به آرامی از کنارم گذر کرد ؛

 

 با خطی از عطر دورم حصار کشید این دلخواه ترین اسارتی است ؛

 

 که عادلانه ترین حکمش حبس ابد من است

 

تصاویر زیباسازی - جدا کننده پست

براي نمايش بزرگترين اندازه كليك كنيد

به سلامتی اون دختری که سردی دستاشو با گرمای بخاری ماشین

 

یه بچه پولدار عوض نمیکنه به سلامتی اون پسری

 

 که وقتی یه دختر ناز خوشگل تو خیابون می بینه

 

 سرش رو بندازه پایین بگه هر چی هم

 

که باشی انگشت کوچیک یه عشق

 

خودم نمیشی....

تصاویر زیباسازی - جدا کننده پست

براي نمايش بزرگترين اندازه كليك كنيد

من که تصویری ندارم در نگاه هیچکس / خوب شد هرگز نبودم تکیه گاه هیچکس /

 

کاش فنجانی نسازد کوزه گر از خاک من / تا نیفتد در دلم فال سیاه هیچکس / بهترین

 

تقدیر گلها چیدن و پژمردن است / سعی کن هرگز نباشی دلبخواه هیچکس ...

تصاویر زیباسازی - جدا کننده پست

 

براي نمايش بزرگترين اندازه كليك كنيد

گفتم : تو شیرین منی ! گفتی :‌ تو فرهادی مگر ؟

 

 گفتم خرابت میشوم . گفتی : تو آبادی

 

مگر ؟ گفتم ندادی دل به من .

 

 گفتی تو جان دادی مگر ؟‌ گفتم ز کویت میروم .

 

گفتی : توآزادی مگر ؟‌

 

گفتم فراموشم مکن .

 

 گفتی : تو در یادی مگر ؟

تصاویر زیباسازی - جدا کننده پست

 

یه نگاه به کفش های قشنگت کن دو عاشق ؛

 

 دو یار که بدون هم جایی نمیرن با هم خاکی  

 

میشن با هم میرن زیر بارون ؛

 

 اگه یکی فدا شد دیگری هم فدا میشه ؛

 

کاش آدمها از کفشاشون یاد میگرفتند رسم وفاداری و عشق رو

تصاویر زیباسازی - جدا کننده پست

 

براي نمايش بزرگترين اندازه كليك كنيد

دختری به کوروش کبیر گفت :‌

 

من عاشق تو هستم ! کوروش گفت من لایق شما نیستم

 

لیاقت شما برادرم هست که از من زیباتر هست

 

 و اکنون در پشت سر شما ایستاده است  

 

دخترک به پشت سرش نگاه کرد اما کسی نبود ؛

 

 کوروش کبیر به او گفت اگر عاشق بودی

 

پشت سرت را نگاه نمیکردی
 
براي نمايش بزرگترين اندازه كليك كنيد

ای مسافر غریبه چرا قلبمو شکستی ؟

چه غریبم بی تو اینجا ای غریبه بی وفایی

.

براي نمايش بزرگترين اندازه كليك كنيد

خداحافظ گل لادن، تموم عاشقا باختن.


ببین هم گریه هام از عشق، چه زندونی برام ساختن.


خداحافظ گل پونه، گل تنهای بی خونه.


لالایی ها دیگه خوابی، به چشمونم نمی شونه.


یکی با چشمای نازش، دل کوچیکمو لرزوند.


یکی با دست ناپاکش، گلای باغچمو سوزوند.


تو این شب های تو در تو، خداحافظ گل شب بو.


هنوز آوار تنهایی، داره می باره از هر سو.


خداحافظ گل مریم، گل مظلوم پر دردم.


نشد با این تن زخمی، به آغوش تو برگردم.


نشد تا بغض چشماتو، به خواب قصه بسپارم،


از این فصل سکوت و شب، غم بارونو بردارم.


نمی دونی چه دلتنگم، از این خواب زمستونی،


تو که بیدار بیداری، بگو از شب چی می دونی ؟


تو این رویای سر در گم، خداحافظ گل گندم.


تو هم بازیچه ای بودی، تو دست سرد این مردم.


خداحافظ گل پونه، که بارونی نمی تونه

 

به ذهنم فشار آوردم تا تو را به خاطر آورم
 

ولی هر چه سعی کردم به ذهنم هم نیومدی
 

همان لحظه که خورشید خانم داشت می رفت
 

به خاطرم اومد که تو تمام هستی من بودی
 

ولی نمیدانستم که به زیبا یهای دنیا نباید دل بست
 

به تویی که زیبایی محض بودی
 

آنروز غروب عشق من بود
 

من فهمیدم که وعده هایت وفایی ندارد
 

شکوه هایی که از تو داشتم به فراموشی سپردم
 

و گفتم که باید او را زخاطر برد
 

خورشید رفت و شب امد
 

ولی من هنوز روز را ندیده ام
 

اگر هر غروب طلوعی دارد
 

ولی این غروب طلوعی ندارد
 

حالا دیگر من مانده ام و یک دنیا تاریکی
 

غروب عشق اگر غمگین بود
 

ولی برایم دوست داشتنی بود
 
 
زیــر بــارون، جـای خـالی بـوسۀ گرمت رُ با تـموم وجـود، حـس کردم …
 

زیــر بــارون، اشـک های لحـظۀ خـداحافظی رُ تو ذهـنم، تـداعی کـردم …
 

زیــر بــارون، ایـن دنیـای بـیوفـا رُ تا دلت بـخواد، نفـرین کـردم …
 

زیــر بــارون، از عشـقی کـه تـو قـلبم حـک کـردی، یـادی کـردم …
 

زیــر بــارون ، بـه پـشت سـرم نـگاه کردم و ۱۸ سـال زندگی رُ بـاور کـردم …
 

زیــر بــارون، بـه تـموم بـهونه هـامون تبـسم تـلخی کـردم …
 

زیــر بــارون، بـه حـکمت خـدا از تـه دل شـک کـردم …
 

زیــر بــارون، بـه فـرار ثـانیه هـا اعـتقادپیـدا کـردم …
 
 
تو که میدانستی با چه اشتیاقی
 
 خودم را قسمت میکنم

پس چرا …
 
زودتر از تکه تکه شدنم…
 
 جوابم نکردی…
 
برای خداحافظی
 
 خیلی دیر بود… خیلی دیر !
 
 
به تو که فکر می کنم

بی اختیار

به حماقت خود لبخند می زنم

سیاه لشکری بودم

در عشق تو
و فکر می کردم بازیگر نقش اولم…
sobhan بازدید : 186 سه شنبه 05 آذر 1392 نظرات (0)

0.704930001315143809 jazzaab ir باز باران

باز باران نه نگویید با ترانه می سرایم این ترانه جور دیگر

باز باران بی ترانه دانه دانه بر بام خانه

یادم آید روز باران پا به پای بغض سنگین تلخ و غمگین دل شکسته اشک ریزان عاشقی سرخورده بودم

می دریدم قلب خود را

دور می گشتی تو از من

با دو چشم خیس و گریان

می شنیدم از دل خود این نوای کودکانه

پر بهانه زود برگردی به خانه

یادت آید هستی من آن دل تو جار می زد

این ترانه باز باران باز می گردم به خانه

sobhan بازدید : 205 سه شنبه 05 آذر 1392 نظرات (0)

برای تــــــو

برای چشم هایــت

برای مـــن

برای درد هایـــم

برای ما

برای این همه تنـــهایی

ای کــــاش خدا کاری کـــند…

sobhan بازدید : 198 سه شنبه 05 آذر 1392 نظرات (0)

بی حس شده ام از درد !

از بغــض !

فقط گاهـی …

خـط ِ اشکی …میسـوزانـد صـورتـم را.

sobhan بازدید : 194 سه شنبه 05 آذر 1392 نظرات (0)

ﮔﻔﺖ : ﺑﺎﺯﯼ ﺑﺮﺩ ﻭ ﺑﺎﺧﺖ ﺩﺍﺭﺩ!!!
ﯾﺎﺩﺵ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﻣﻦ …

من ﺑﺎﺯیــــــــــــ ﻧﮑـــــــــﺮﺩﻡ …

ﻣﻦ ﺑﺎﻫﺎﺵ ﺯﻧﺪﮔـــــــــﯽ ﮐﺮﺩﻡ …

sobhan بازدید : 277 سه شنبه 05 آذر 1392 نظرات (0)

واژه هایی که عاشقانه می شوند …

ترانه می شوند و یکی میخواند و چه دردآور است …

عاشقانه هایی که می نویسی جز او …

همه را به یاد عشقشان بیاندازد…

و تو …

همچنان بنویسی بدون این که عشق کسی باشیو یا حتی در یاد کسی …

sobhan بازدید : 145 سه شنبه 05 آذر 1392 نظرات (0)

گاهی وقتا ویسکی کنارته …

سیگارم جلوته …

ولی نه پک میزنی و نه پیک …

فقط یه لبخند به تنهاییت میزنی …!!!

همین و بس.

sobhan بازدید : 286 سه شنبه 05 آذر 1392 نظرات (0)

خدایا! یا نوری بیفکن یا توری.. ماهی کوچکت از تاریکی اقیانوس می ترسد...

تعداد صفحات : 16

درباره ما
Profile Pic
سلام خوش امدید
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نویسندگان
    نظرسنجی
    ایا این سایت خوب هست
    عاشقانه

    کد اهنگ پیشواز

    آمار سایت
  • کل مطالب : 470
  • کل نظرات : 50
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 3
  • آی پی امروز : 48
  • آی پی دیروز : 126
  • بازدید امروز : 54
  • باردید دیروز : 298
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 352
  • بازدید ماه : 1,740
  • بازدید سال : 39,643
  • بازدید کلی : 358,579